لبخند ، تحیر و افسوس!


دو زندانی آمریکایی: گوشه‌ای از خشونت و بی رحمی رژیم ایران را چشیدی

دیوان عالی کشور حکم قصاص «کور کردن» چشم یک کارگر را تایید کرد

نامه بیش از 200 پزشک ایرانی به اسد در اعتراض به سرکوب ها در سوریه

خبر اول تحسین برانگیز بود. صبحتهای این دو آمریکایی بی گناه ارزش چندین بار شنیدن و خواندن را دارد. اظهارات این دو نفر دولت نامشروع ایران را بیش از پیش رسوا کرد. حقیتا انتظار نداشتم انقدر محکم دولت را محکوم و در عین حال از مردم ایران، زندانیان سیاسی و …حمایت کنند! اینکه میگویند دولت ایران را بخاطر زندانی نگه داشتن شمار زیادی افراد بی گناه نمیتوانند ببخشند ، نشان از توجه این افراد نه فقط به شرایط خودشان که دیگر زندانیان دارد چیزی که شاید در بین برخی- دقت کنید فقط برخی- افراد سیاسی ما دیده نمیشود و تنها به نجات افراد هم تفکر خود توجه دارند و تا انها آزاد می شوند با سکوتشان یا کلی گویی های مبهم بی توجهی خود به دیگر زندانیان را نشان میدهند!

در ادامه یکی از این زندانیان تازه رها شده میگوید: «این مردم ایران‌اند که بار این بیدادگری رژیم و پیامدهای نقض مکرر حقوق بشر توسط آن را بر دوش می‌کشند. اگر رژیم ایران به راستی خواهان تغییر سیمای خود در میان مردم جهان است و می‌خواهد فشارهای بین‌المللی از دوشش برداشته شود بهتر است همه زندانی‌های سیاسی و عقیدتی را بی‌درنگ آزاد کند. این زندانیان نیز به اندازه ما سزاوار رهایی‌اند.» این بخش از خبر را چندین بار خواندم و لذت بردم. جدا کردن مردم از جاکمیت، درک خواسته قلبی مردم، درک اینکه ایرانی ها این طور نیستند و … این برخورد را مقایسه میکنم با گروگان گیری اول انقلاب، که باعث شده بود امریکاییها و حتی مردمان سرزمینهای دیگر نسبت به ایرانی ها نگاهی منفی داشته باشند و حتما آن روزها مهاجرین ناخواسته هجرت کرده روزهای سختی را میگذراندند تا ثابت کنند رفتار حیوانی عده ای منسوب به تمامی ملت ایران نیست! و حالا در عرض سی سال اقدامی مشابه و شاید حتی بدتر اتفاق افتاد اما این زندانی ها که حتی در ایران ساکن نبودند، با ایرانی ها مراوده نداشتند از داخل زندان فهمیدند که مردم ایران از حاکمیت جدا هستند.

از دیگر نکات تحسین برانگیز اظهارات این افراد انتقاد از دولت خودشان و نتیجه برخی عملکردهای ناقض کننده حقوق بشر در آمریکا بر عملکرد کشورهای دیکتاتوری مثل ایران بود. این افراد وقتی به نقض حقوقشان حتی به عنوان یک زندانی اعتراض میکردند مسئله گوانتانامو به رخشان کشیده میشد که باز بائر در این زمینه میگوید: «به عقیده ما این گونه اعمال ناقض حقوق بشری از سوی دولت ما نمی‌تواند توجیه رفتار آنها علیه ما باشد. با این همه ما باور داریم که این گونه کارهای دولت آمریکا بهانه‌ای به دست حکومت‌های دیگر از جمله حکومت ایران می‌دهد که چنین واکنشی نشان دهند.» و در واقع در لابلای صحبتش به دولت خودش هم ازادانه و بدون ترس نقد میکند دولتی که در نهایت سعی کرد او و همراهانش را آزاد کند اما این دلیلی نمیشود که مورد نقد قرار نگیرد.

به عقیده من اظهارات این دو نفر میتواند اقدام جدیدی در راستای بین المللی برای رساندن صدای مردم ایران به گوش جهانیان و دولتهایی باشد که باز پشت پرده از این حاکمیت حمایت میکنند.

و اما هرچقدر خبر اول برای من از منظر جایگاه ایرانیان در فضای بین المللی خوشایند بود خبر دوم مایوس کننده بود. تصور اینکه در قرن بیست و یک تنبیه ها و محکومیت ها مربوط به 14 قرن پیش باشد آن هم بعد از سالها منسوخ شدن چنین احکام غیر انسانی واقعا تهوع آور است. تایید کردن قصاص از سمت قوه قضاییه انقدر عادی و برایشان افتخار آفرین است که انگار بزرگترین دستاور علمی را تایید میکنند. اما بیشتر از قوه قضاییه، دیوان عالی و عاملین و آمرین ومجریان این نوع احکام که مشخص است بوی از انسانیت نبرده اند متحیرم از پزشکانی که در پزشکی قانونی شاغلند! قوه قضاییه از پزشکی قانونی استعلام میکند و پزشکی قانونی هم این نظر را میدهد: «امکان اینکه چشم مجرم را با اسید کور کنیم وجود ندارد چرا که ممکن است اسید به مغز او آسیب جدی وارد کند و باعث مرگ او شود اما امکان اینکه چشم بدون اسید و با اقدامات پزشکی کور شود، وجود دارد.» «قصاص فقط در مورد یک چشم شاکی که به طور کامل کور شده‌است امکان دارد و چشم دیگر اگرچه به شدت کم‌بینا شده، کور نشده‌است بنابراین امکان قصاص آن وجود ندارد.»

.واقعا متحیرم از این پزشکان که شرافت، اخلاق و انسانیتشان را فروخته اند!

و خبر سوم برایم خنده تلخی را به همراه داشت، در اینکه باید به سوریه هم دردی کنیم شکی نیست، در اینکه جنایت بشار اسد بی بدیل بوده شکی نیست ، اما این پزشکان محترم نامه دهنده که در راسشان طبق معمول نام افراد سرشناس حزب باد –مشارکت- به چشم میخورد اگر بیشتر به مسائل ایران بپردازند و چراغی که به خانه رواست را به مسجد حلال نکنند واقعا مسرت بخش خواهد بود. البته از این افراد بیشتر از این انتظار نمیرود. پزشکان محترم درست است یکی دوباری شرایط حاکم بر ایران را محکوم کرده اید اما فعلا لازم نیست برای سوریه بیانیه بدهید هنوزبیانیه های شما در ایران کاری پیش نبرده که بخواهد در سوریه پیش ببرد! راه قدس از کربلا نمیگذرد خانه هم از مسجد مهمتر است باور کنید!

دربارهٔ مرمر

متولد شهری سبز از شمال ایران و مقیم فعلی در شهری سبز اما یخی در بالای مدار 60 درجه! این هفتمین وبلاگیست که به آن نقل مکان میکنم. چهار وبلاگ به اراده خودم منتقل شدم و دو وبلاگ به اراده از ما بهتران و اخرین وبلاگ هم در اعتراض به عملکرد مدیران وبلاگهای فارسی.. اینجا از همه چیز مینویسم.. از دردلهای شخصی و روزمرگیهایم تا مسائل زنان و مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی.. عادت به سانسور و خود سانسوری ندارم اما گاهی مجبورم.. با اینجال امیدوارم این اجبار اینجا نباشد و در اخر سبز سبزم ریشه دارم
این نوشته در سیاسی ارسال شده و با برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

2 پاسخ برای لبخند ، تحیر و افسوس!

  1. عباس :گفت

    قصاص حماقتی ست که هدف و نتیجه اش انتقال مسئولیت جرم از جامعه به فرد مجرم است. و متاسفانه در ایران حماقت قانونی ست!

  2. محمد :گفت

    عدالت،گمشده بزرگ انسان ها.
    دیروز می خوندم که هانس کلسن نوشته بود: حقوق با عدالت مساوی است.

بیان دیدگاه