بایگانی ماهانه: آگوست 2011

اندکی انگیزه و ناله های دیگران

قبل از اینکه این رشته رو انتخاب کنم از اونجایی که اصلا قرار نبود بیام خیلی با دقت ته توشو در نیاورده بودم، فقط یه نگاه کلی کرده بودم و از همکارم پرسیده بودم این به حفاظت خاک ربط داره … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزهای دانشجویی | برچسب‌خورده با | ۱ دیدگاه

دوباره مدرسه

امروز بعد از دوماه رفتم دانشگاه! ساختمون جدید که سال پیش آمده بودیم در حال ساختن بود آماده شده و تمام گروهها منتقل شدن به ساختمون جدید. ساختمونی بسیار مدرن! بیشتر با شیشه کار شده و کلی هم سیستماتیکه! خلاصه … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | ۱ دیدگاه

رفتن مهم نیست، چه کسی باید بیاید؟

لیبی هم آزاد شد. آزاد از بند یک دیکتاتور اما آیا این واقعا یعنی آزادی؟ پدرم همیشه یک خاطره از روزهای انقلاب تعریف میکند که بعدها درس عبرتش بود و همیشه میگفت تا درس عبرت ما هم باشد داستان اینگونه … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در سیاسی | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

غم به سبک ایرانی

اینها رو که مینویسم نه برای اینه که اینجا اومدم تغییر کردم، من تو خود ایران هم که بودم همین چیزها عذابم میداد! و به نوعی ازشون فرار کردم، اما   خب اونجا چون تو محیط هستی شاید کمتر متوجه … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در اجتماعی | برچسب‌خورده با , | دیدگاهی بنویسید

چهار زن و یک مرد

«چهار زن و یک مرد» عنوان فیلمی است به کارگردانی «ناهید پرشون» که روایت زندگی مردی 50 ساله است که چهار همسر عقدی دارد و در پروسه ای دوساله زندگی این مرد و همسرانش را نشان میدهد. مکان فیلم روستایی … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در اجتماعی | برچسب‌خورده با , | ۱ دیدگاه