بایگانی ماهانه: جون 2010

فارسی وان مخرب یا موثر؟

نوشته‌شده در 2010/06/29 به‌دست مرمر

در مطلب قبلی به نکات مثبت سریال ویکتوریا اشاره کردم. سریالی که باعث جذب مخاطب برای فارسی وان شد و مدیریت فارسی وان با سیاست خاصی که تنها در صدا و سیمای ایران مشاهده می شد تغییر برنامه هایش … ادامه‌ی خواندن ←

نوشته‌شده در اجتماعی | برچسب‌خورده با فرهنگی, اجتماعی, زنان | دیدگاهی بنویسید

خوابها و یادها

نوشته‌شده در 2010/06/22 به‌دست مرمر

دیروز به شدت خسته بودم. و بعد از بازگشت از مهمانی فقط در حد ده دقیقه در نت به سر بردم و به سرعت خوابیدم و خوابم انقدر سنگین بود که اگر انفجاری هم رخ میداد از خواب نمیپریدم.. انگار … ادامه‌ی خواندن ←

نوشته‌شده در روزهای دانشجویی | برچسب‌خورده با روزهای دانشجویی | دیدگاهی بنویسید

دختر قوی امروز زن دست و پا بسته فردا!

نوشته‌شده در 2010/06/18 به‌دست مرمر

دیروز جشن فارغ التحصیلی آراد در مهدکودکش بود!! یکی دو هفته ای می شد که بچه ها را برای این جشن اماده میکردند و ما اجرای آنرا هر روزه در خانه میدیدیم.. از قرآن خواندن آراد که بخاطر سن کمش … ادامه‌ی خواندن ←

برچسب‌خورده با زنان | دیدگاهی بنویسید

شمایل تاریک کاخها

نوشته‌شده در 2010/06/16 به‌دست مرمر

حسین سنا پور برای من کتابهایش یعنی غرق شدن در خط به خط آن، یعنی یکی شدن با تک تک شخصیتهای داستان. «نیمه غایب» اش را که خواندم احساس کردم رمانهای کوتاه هم لذت خودشان را دارند و میشود به نویسنده های ایرانی … ادامه‌ی خواندن ←

برچسب‌خورده با فرهنگی | دیدگاهی بنویسید

لبخند من در 22 خرداد

نوشته‌شده در 2010/06/12 به‌دست مرمر

آمده بودم که پرده از یک سری مسائل بردارم اما باز به خودم نهیب زدم که «تو تمرین انسان بودن میکنی،تمرین تازگی و تازه بودن !» پس این بار هم مانند دهها بار دیگر در طی سالهای اخیر سکوت در برابر برخی رفتارها … ادامه‌ی خواندن ←

نوشته‌شده در سیاسی | برچسب‌خورده با سیاسی | دیدگاهی بنویسید

غرغرهای کفشدوزکی

نوشته‌شده در 2010/06/10 به‌دست مرمر

لپ تاپ دار شدم! این خیلی مهمه!! باور کنید مهمه! چرا؟ چون 4 ساله میخوام لپ تاپ بخرم و نمیشه! چرا نمیشه؟چون وقتی یک لپ تاپی انتخاب میکردم و با مشاورینم صحبت میکردم نظرم عوض میشد و انقدر این دست اون … ادامه‌ی خواندن ←

برچسب‌خورده با درد دل | دیدگاهی بنویسید

با اینکه دختره و باید…

نوشته‌شده در 2010/06/07 به‌دست مرمر

در اتاق انتظار مطب دکتر وقتم را با خواندن مجلات قدیمی روی میز پر میکنم. شاید سالها پیش وقتی مجلات را میخواندم به تنها چیزی که دقت نداشتم نگاه نویسنده بر زن بود.. آن موقع که میخواندم تمام حواسم به … ادامه‌ی خواندن ←

نوشته‌شده در اجتماعی | برچسب‌خورده با اجتماعی, زنان | دیدگاهی بنویسید

بدون لهجه خندیدن

نوشته‌شده در 2010/06/05 به‌دست مرمر

روز تعطیلی بعد از یک هفته و نیم پرکاری بهترین زمان برای نشستن در خانه و خواندن کتاب است.پس روزم را با «بدون لهجه خندیدن» کتاب جدید فیروزه جزایری دوما که کتاب کم نظیر عطر سنبل عطر کاجش هنوز در ذهنم مانده … ادامه‌ی خواندن ←

برچسب‌خورده با فرهنگی | دیدگاهی بنویسید

عزت خمینی!

نوشته‌شده در 2010/06/04 به‌دست مرمر

امروز سالگرد رحلت امام خمینی (ره) است. نوه اش حجت الاسلام سید حسن خمینی، کسی که تا همین چد سال پیش هم عزت و احترامی داشت و البته هر جا به میل باشد هنوز دارد، کسی که تا جایی که … ادامه‌ی خواندن ←