-
بایگانی ها
- فوریه 2017
- آگوست 2013
- جون 2013
- مِی 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- ژوئیه 2012
- جون 2012
- مِی 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- ژوئیه 2011
- جون 2011
- مِی 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئیه 2010
- جون 2010
- مِی 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- دسامبر 2009
- نوامبر 2009
- اکتبر 2009
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- ژوئیه 2009
- جون 2009
- مِی 2009
- آوریل 2009
- مارس 2009
- فوریه 2009
- ژانویه 2009
- دسامبر 2008
- نوامبر 2008
- اکتبر 2008
- سپتامبر 2008
- جون 2008
- آوریل 2008
-
متا
بایگانی ماهانه: نوامبر 2008
عاشقانه آرام
همیشه به عشقت شک میکردم. میگفتم دوستت دارم و در انتظار پاسخ چشمهایم را به لبانت میدوختم غافل از اینکه چشمهایم باید بر چشمانت دوخته میشد! همیشه نگاهم بر لبانت بود بر چیزی که بر زبانت میامد و تو نمیگفتی. … ادامهی خواندن
برچسبخورده با عاشقانه
دیدگاهی بنویسید
نماز و نماد!
بعضی اتفاقهای روزمره شاید روزمره باشند اما حرف زیاد دارند. اصولا من هر بار با یکی از خاله هام صحبت میکنم حرف زیاد پیدا میشه. این خاله عزیزترین خالمه و خیلی زیاد دوستش دارم .ما ۵ تا نوه اول خانواده هر کدوم … ادامهی خواندن
چرا ما زنها نمیتوانیم
پنجشنبه 16 آبان- متروی مفتح ساعت 7:45 صبح سوار مترو شدم و خالیترین قسمت در واگن خانمها درست نقطه اتصال واگن خانمها و آقایان بود که من هم رفتم که آنجا بایستم. البته به خاطر سوابق قبلی منتظر بودم که … ادامهی خواندن
من تا صبح بیدارم
من تا صبح بیدار بودم به دختری فکر میکردم که گوشه اتاقش کز کرده و اشک میریزد که چرا پسر همسایه دوستش ندارد به پسری فکر میکردم که در رختخوابش جابجا میشود و فکر میکند چند روز دیگر باید کار … ادامهی خواندن
برچسبخورده با درد دل
دیدگاهی بنویسید
Barak Obama, Elected President
باراک اوباما رییس جمهور آمریکا شد! هیچجوری نمیتونم شادی خودم رو از رییس جمهور شدن اوباما پنهان کنم. امروز درست مثل خرداد ۷۶ جیغ کشیدم اشک ریختم و دست زدم. اوباما رو دوست دارم نه فقط چون دموکراته و اصولا … ادامهی خواندن
آراد حرف میزند
عهدهایم با باران بر سر جایش هست. اما… آراد به حرف افتاد دوروزیست که با منت و خواهش کلماتی بر زبان میاورد. آراد با زبان شیرین کودکانه اش میگوید: هبیج! با همان زیبان شیرینش یکبار گفت : خاله. و با … ادامهی خواندن
برچسبخورده با درد دل
دیدگاهی بنویسید
عهدهای من با باران
با باران عهد بستم که سه حرف را فراموش کنم. «ع»،»ش» و «ق» با باران عهد بستم که همانطور که من را میشوید، بشویم قلبم را از هر کس و هر چیز که ممکن است در وجودم واژه عشق را دوباره … ادامهی خواندن
برچسبخورده با عاشقانه
دیدگاهی بنویسید