بایگانی ماهانه: آگوست 2010

سوئد 3

یکشنبه صبح رفته بودم دورو بر خونه یک قدمی بزنم و کمی با محیط آشنا بشم. به نظر من اینجا یه جنگله که توش یه چند تا خونه ساختن برای اینکه دائم باید از بین جنگل رد بشی. البته حس … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزهای دانشجویی | برچسب‌خورده با , , | دیدگاهی بنویسید

از ایران تا سوئد

وقتی نتیجه پذیرشم آمد به این فکر کردم که چقدر کار نکرده در ایران دارم که دیگه فرصت انجامش نیست. چقدر جاهای دیدنیش رو نرفتم،چقدر کتاب نخوندم، چقدر فیلم ندیدم، چقدر از بودن با عزیزانم استفاده نکردم و هزاران چیز … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزهای دانشجویی | برچسب‌خورده با , | دیدگاهی بنویسید

مرمر و دوستان

چند سال پیش وقتی دیدم به هر دوستی محبت بیشتری میکنم بدی بیشتری میبینم به این نتیجه رسیده بودم که دیگه دوست خوب پیدا نمیشه. اما بعد از مدتی مزدک و سعید سر راهم قرار گرفتند. اون موقع ها هم … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

هدیه تازگی

بعد از دوسال و نیم همراهی هر روزه و جلسات هر ماهه امروز روز وداع بود. دوسال ونیم ماهی یکبار شب از لاهیجان راه افتادم که صبح سر جلسه تازگی باشم. به عشق «تازگی» و به عشق» تازه ها» دو … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

روزهای روشن

وقتی هواپیما بلند شد و برای اخرین بار نگاهی به خاک سرزمینم انداختم فقط اشک بود و زمزمه ترانه هایده که همدم یکسال اخیرم بودو هرگز ننوشتم!   اون روزهایی که امید داشتیم و امیدمون رو دزدیدن.. از همون موقع … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

جاده

خدا گریه مسافرو ندید دل نبست به هیچکس و دل نبرید ادم و برای دوری از دیار جاده رو برای غربت آفرید جاده اسم منو فریاد میزنه میگه امروز روز دل بریدنه کوله باری که پر از خاطره هاست روی … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

بدرود عروس شهرهای گیلان

میرم از شهر تو با یه کوله بار خاطره دل من مونده پیشت گرچه پاهام مسافره سلام.. بارها و بارها با تو صحبت کردم و از عشقم به تو گفتم. از وقتی چشم باز کردم تو را دیدم و با تو بودم.. … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

سلام من به تو یار قدیمی

سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی از دیشب دودل بودم ..زنگ بزنم یا نزنم! ظهر بی هوا تو خیابونهای شهر راه میرفتم موبایل رو برداشتم یکی یکی گرفتم ۰ ۹ ۱ ۲ ۱……. مثل همیشه سر … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

خیلی خوشحالم

خیلی خوشحالم.. در روزهای پر التهابی که داشتم و این دو سه روز اخیر خیلی خیلی بهم ریخته بودم بلاخره چیزی پیش اومد که دوباره سرحال بشم. بلاخره حرفهام وزدم.. برخاتف تصورم اصلا هم اشتباه نبود.حرفهایی که کاش زودتر میزدم … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

There is no way to say goodbye

Dedicated to whom My love goes with them and their love stay with me I loved you in the morning, our kisses deep and warm, your hair upon the pillow like a sleepy golden storm, yes, many loved before us, … ادامه‌ی خواندن

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید